بعد از ناهار مشغول ادامه ی درسی شدم که قبل ناهار رهاش کرده بودم

وسط خوندن چشمام سنگین شده بود و میزو خلوت کردم و همین که سرم رو گذاشتم

رو میز واسه چرت 10 دقیقه ای ؛ چهره ی ا.د اومد جلوی چشمم

بعد همینطوری که حس میکردم داره نگاهم میکنه لبخند گشادی زد و دندون های نیشش که

قرینه نبودن و یکیشون کمی بالاتر بود مشخص شدن،  همون موقع عینک بزرگش رو روی

صورتش تنظیم کرد و با دقت بیشتری بهم نگاه کرد . به شکلی که کلا خواب از سرم پرید .

 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها