از تقریبا 1 ماه پیش شنیده بودم که اول بهمن ماه گرفتگی میشه

و تصمیم داشتم ازش عکس  بگیرم

دیشب که از بیمارستان اومدم تصمیم داشتم تا حدود 11:30 صبر کنم که ماه گرفتگی بشه و

ازش عکس بگیرم ، ولی یادم رفت و زود خوابیدم

شت واقعا . شت

اینم شد زندگی آخه ؟  چرا من باید چیزی رو که دوست دارم کنار بذارم برم سراغ کارهایی که

حالم ازشون به هم میخوره ؟؟ چرا باید اعصابم اینجوری آشغالی بشه ؟؟ چرا منو به زور عضو

کمیته تحقیقات دانشکده کردن و مجبورم واسه همایشهای چرت و پرت کشوری مقاله بدم که

اسم دانشگاهمون بره بالا ؟ مگه من باید اسم اونجا رو ببرم بالا ؟؟  من حالم از کارهای زوری

به هم میخوره مخصوصا الان که یادم می افته 1 ماه واسه این ماه گرفتگی صبر کرده بودم و از

شدت خستگی از دستش دادم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها